شمیم یاس
شمیم یاس

شمیم یاس

طنز جبهه!!!

بسم الله
پسرم اینقدر بی تابی کرد تا بالاخره برای 3 روز بردمش جبهه وروجک خیلی هم کنجکاو بود و هی سوال میکرد:
بابا چرا این آقا یه پا نداره؟
بابا این آقاسلمونی نمیره این قدر ریش داره ؟
بابا این تفنگ گندهه اسمش چیه ؟
بابا چرااین تانکها چرخ ندارند؟
تا اینکه یه روز برخوردیم به یه بنده خدا که مثل
بلال حبشی سیاه بود.به شب گفته بود در نیا من هستم .
پسرم پرسید بابا مگه تو نگفتی همه ی رزمنده ها نورانین ؟!   

گفتم : چرا پسرم !  

پرسید پس چرا این آقا هه اینقدر سیاهه ؟  

منم کم نیاوردم و گفتم : باباجون اون از بس نورانی بوده صورتش سوخته فهمیدی ؟  

نظرات 4 + ارسال نظر
یه کسی شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:10

این کامنت مخصوص خانم گل نرگس هست
حضرت آقا از این متنتون خیلی خوششون اومد و موقع خوندن خندیدن ....

گل نرگس یکشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 00:52

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
هیچی نمیتونم بگم
هیچی ...
هیچی ...
خدای من ...
میشه یه خواهشی بکنم ؟
ممنون

سلام بفرمائید

گل نرگس یکشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:08

یک سوال داشتم
چجوری میشه با آقا ملاقات کرد ؟

سلام اگر جزء دانشجوها باشی توی دیدارشون با دانشجوها. اگه جزء بچه های قمی باشی روز 19 دی تمامی ارگانهای بسیج دیدار میبرن و روز زن هم خانمها به راحتی دیدار دارن از بسیج استانتون نام نویسی کنید و برید و جزء فعالین فضای سایبری هم می تونید از مدیر پارسی بلاگ بخواید که یه دیدار براتون بذاره خوشحالم که می بینم دوباره به ایران برگشتید

گل نرگس یکشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 14:44

شما نمی تونید ؟

سلام نه گل نرگس به دلایلی که نمی تونم بگم ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد