شمیم یاس
شمیم یاس

شمیم یاس

درد داشت ولی سکوت کرد...

دیپلم گرفتن من و مهدی،مصادف شد با آغاز جنگ،بعد از مدتها روزی او را در خیابان دیدم.با دست محکم کوبیدم به پشتش!
از جا پرید و رنگش تغییر کرد...
گفتم:کجایی تو؟
چقدر کم پیدایی؟
با آن که رنگش تغییر کرده بود، لبخندی زد.
تعجب کردم که چرا رنگش عوض شد ...
بعدها از طریق دوستان مشترک فهمید طفلی از ناحیه ی پشت همانجایی که من ضربه به او زدم زخمی شده بود و با ضربه ی من درد او دوچندان شد ولی به روی خودش نیاورد..

نظرات 1 + ارسال نظر
123 یکشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:00

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد