شمیم یاس
شمیم یاس

شمیم یاس

تو بیایی...


بسم رب المهدی

راستش را به ما نگفتند یا لااقل همه راست را به ما نگفتند

گفتند: تو که بیایی

خون به پا می کنی، جوی خون به راه می اندازی واز کشته پشته می سازی

وما را از ظهور تو ترساندند

درست مثل اینکه حادثه ای به شیرینی تولد را کتمان کنند وتنها از درد زادن بگویند

عشق تو با سرشت ما عجین شده بود وآمدنت، طبیعی ترین وشیرین ترین نیازمان بود

اما...

اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی می شود جهان، وقتی که تو بیایی

کسی به ما نگفت که آن ساحل امید که در پس این دریای خون نشسته است، چگونه ساحلی است...

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی : همه امت به آغوش تو پناه می آورند

وتو عدالت را آنچنان که باید وشاید در پهنه جهان می گستری وخفته ای را بیدار نمی کنی وخونی را نمی ریزی .

به ما گفتند که وقتی تو بیایی : هیچ کس فقیرنمی ماند ومردم برای صدقه دادن به دنبال نیازمند می گردند وپیدا نمی کنند

ای محبوب ازلی و ای معشوق آسمانی!

ما بی آنکه مختصات آن بهشت موعود را بدانیم ومدینه فاضله حضور تو را بشناسیم تو را دوست می داشتیم وبه تو عشق می ورزیدیم

که عشق تو با سرشت ها عجین شده بود وآمدنت طبیعی ترین وشیرین ترین نیازمان بود

ظهور تو بی تردید بزرگترین جشن عالم خواهد بود وعاقبت جهان را ختم به خیر خواهد کرد.