ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
بسم الله
"کودک" نمیدانست "دنیا" چیست
از "ثروت" و "مقام" هیچ چیز نمی دانست
از "حقوق بشر" چیزی نشنیده بود
"کودک" فقط "کودک" بود
"دنیایش" کوچک بود
"دنیایش" شاید در بازی هایش خلاصه می شد
"کودک" همانی بود که "پیامبر(ص)" دوستشان داشت
و با آنها "بازی" می کرد ...
"کودک "نمی دانست "چیزهای" دیگری هم در "دنیا" هست
"کودک" خونین و زخمی افتاده بود
و "شاید " هنوز هم دلواپس "عروسکش" بود
نمی دانست چه رخ داده... / آخر او فقط "کودک" بود ... / "بای ذنب قتلت.؟؟...."