شمیم یاس
شمیم یاس

شمیم یاس

بادقت بخونید!!!

هر مسئولیتی که در دست تک تک شما عزیزان می باشد،
"تنگه‌ی احدی "است که می بایست
از آن پاسداری کنید از کمبودها ناله نکنید،
سرخورده نشوید،
اول مأموریت،آخر هم ماموریت.
نه اول امکانات ... بعد ماموریت... !!! 

 

بنویس....

  

بنویس که هرچه نامه دادم نرسید...
بنویس که یک نفر به دادم نرسید...
بنویس قرار من و او هفته ی بعد...
این جمعه که هرچه ایستادم نرسید ...
مـا معتقدیم عشق سر خواهد زد...
بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد...
سوگند به هر چهـارده آیه نور...
سوگند به زخمهای سرشار غرور...
آخر شب سرد ما سحر میگردد...
مهـدی به میان شیعه بـر میگردد...

گنبد فیروزه ای!!!

دستم را تا جــــــایی که میشــــــــد بالا بــــــردم و داد زدم :
یــامجیب المضطـــــــــر
اجب المضطــــــــــر
بحق المضطـــــر
و نحن المضطرون
صورتم رآ که برگردآنــــــــــدم ؛گنبـــــــد فیــــروزه ای که سالهاست
تنها امیدم شــــــده را دیدم
بغض نوشت: دلم باران میخواهد ؛ از آن بارانهایی که
دستم را زیرش تا جایی که بالا میرود بالا کنم ,
داد بزنم یاصاحب الزمان!!! 

 

سرداران بی پلاک!!!

به شما می گویند سرداران بی پلاک...
شما سردار هستید اما بی پلاک نیستید...
پلاک شما دست مادرتان حضرت زهرا(س) ست.... 

 

دعا بکن گل نرگس!!!

زمــانــه بــر ســر جــنــگ اســت و خــونــریــزی
کــسـی بـه جـز تـو بـه فــریـاد شـیــعـه هـا نـمـیــرسـد

دعــا بــکــن گــل نــرگــس ، صــدمــه ای دیــگــر
بــه کــاظــمــیــن و نــجــف و ســامــرا نــرســد

هــزار بــمــب بــه فــرق ســرم فــرود آیــد
خــراش نــاخــنــی امــا بــه کــربــلــا نــرســد 

 

نسشته ایم به تماشا...

 

همه ایستادند و نگاه می کنند که چطور دست و پا می زند

و در منجلاب تباهی فرو می رود...

انگار امیدی به نجاتش نیست...

 راه بازگشت را نمی توانند برایش تصویر کنند...

به او می گفتند: توبه ی گرگ مرگ است...

نمی دانستند با چشمان به خون نشسته اش محبت التماس می کند.

به دنبال شخصیت و رفاقتی است برای بازگشت...

خدا کند که...  

حقوق بشر!!!

بسم الله
حقوق بشر نگران پارچه کوچکی به نام روسری است ،که بر سر دختران کشور من است. اما نگران گلوله هایی که بر سر دختران مسلمان غزه اصابت میکنند نیست!!
حقوق بشر نگران اینکه در مکان های عمومی باد در بین موهای دختران کشور من بوزد هست . اما نگران موهای آغشته به خون دخترانی که در آغوش مادرانشان جان میدهند نیست!! 

 

 

 

حقوق بشر نگران اینکه ندیدن موها و بدن دختران کشورم، توهین به مردان این سرزمین میباشد هست . اما نگران مردانی که بوسه آخر را به جنازه فرزندشان میزنند نیست!! / چه واژه ی پر معنایی است ، این حقوق بشر...!!!!

درد داشت ولی سکوت کرد...

دیپلم گرفتن من و مهدی،مصادف شد با آغاز جنگ،بعد از مدتها روزی او را در خیابان دیدم.با دست محکم کوبیدم به پشتش!
از جا پرید و رنگش تغییر کرد...
گفتم:کجایی تو؟
چقدر کم پیدایی؟
با آن که رنگش تغییر کرده بود، لبخندی زد.
تعجب کردم که چرا رنگش عوض شد ...
بعدها از طریق دوستان مشترک فهمید طفلی از ناحیه ی پشت همانجایی که من ضربه به او زدم زخمی شده بود و با ضربه ی من درد او دوچندان شد ولی به روی خودش نیاورد..

طنز جبهه!!!

بسم الله
پسرم اینقدر بی تابی کرد تا بالاخره برای 3 روز بردمش جبهه وروجک خیلی هم کنجکاو بود و هی سوال میکرد:
بابا چرا این آقا یه پا نداره؟
بابا این آقاسلمونی نمیره این قدر ریش داره ؟
بابا این تفنگ گندهه اسمش چیه ؟
بابا چرااین تانکها چرخ ندارند؟
تا اینکه یه روز برخوردیم به یه بنده خدا که مثل
بلال حبشی سیاه بود.به شب گفته بود در نیا من هستم .
پسرم پرسید بابا مگه تو نگفتی همه ی رزمنده ها نورانین ؟!   

گفتم : چرا پسرم !  

پرسید پس چرا این آقا هه اینقدر سیاهه ؟  

منم کم نیاوردم و گفتم : باباجون اون از بس نورانی بوده صورتش سوخته فهمیدی ؟