شمیم یاس
شمیم یاس

شمیم یاس

تبیعض بین ارتش و بسیج!!!

آقای عقیلی امیر ارتش به حاج همت گفت:من از شما بدجور دلخورم!
حاج همت گفت:بفرمایید چه دلخوری دارید؟
گفت حاجی شما هر وقت از کنار پاسگاههای ارتش رد می شوید یک دست تکان می دهید وبا سرعت رد می شوید ولی وقتی از کنار بسیجی های خودتان رد می شوید هنوز یک کیلومتر مانده چراغ میزنید ,بوق میزنید,ارام ارام سرعت را کم میکنید 20متر مانده به دژبانی بسیجیها پیاده میشوید لبخند میزنید
دوباره دست تکان می دهید بعد سوار می شوید واز کنار دژبانی رد می شوید ! همه ما از این تبعیض مابین ارتشیها وبسیجیها دلخوریم…. حاج همت با لبخند گفت: اصل ماجرا این است که دژبانهای ارتشی چند ماه اموزش تخصصی دیده اند اگرماشینی ازدژبانی رد بشود وبه او مشکوک شونداز دور بهش علامت میدن بعدتیرهوایی می زننداخر کار اگر خواست بدون توجه ازدژبانی رد شود به لاستیک ماشین تیر می زنند ولی  این بسیجیها که تو میگی اگر مشکوک شوند اول رگبار می بندند تازه بعد یادشان می افتد باید ایست بدهند یک خشاب را خالی می کنند بابای صاحب بچه را در می اورند بعدچند تا تیرهوایی شلیک می کنند واخر که فاتحه طرف خوانده شد داد می زنند ایست !!!! این را که حاجی گفت بمب خنده بود که توی قرارگاه منفجر شد...

 

 

امانت دار خوبی باش...

بسم الله الرحمن الرحیم
هر چند مدت یکبار
می آید
و
عرض سلامی
و
خداحافظ !
بی هیچ حرفی ... !
آخر می خواهد بدانی
امانتیت
در دستانش به سلامت است ... !
دلت قرص
فقط
یک خواهش
آن طرف تر را نگاه نکن
قول می دهد امانت دار خوبی باشد ...
ــ
*** میبینی ؟! هر بار می آیم باران میگیرد ! گمان کنم ، آسمان هم پا بند توست ! دلش به دلت گیر است ... اشک شوق میریزد ... ز شادیت ...  

 

 

ای خوبترین خوب برگرد...

   
بسم الله الرحمن الرحیم
ما منتظر ظهور هستیم
بی تو آقا در این دنیا
چون غــروب هســتیم
بغض است در این گلو
اما می دانم
خدای من رئوف است می دانم....   

 

 

گذر تک تک این جمعه های بی تو بودن
پیرم کرد،
بیا ای خوبتــــــــرین خوب خــدا!
اللهم عجل لولیک الفرج

 

جهان از تشنگی خواهد مرد...

یَدَاکِ
سحابتانِ ربیعیّتانْ
لولاهُمَا..
لمات العالمُ عَطَشاً...
.
.
.
.
دستانت
ابر بهاری‌ند
اگر نباشند
جهان از تشنگی خواهد مُرد... 

 

سر بر آستان!!!

نـخـواهـــم رفــتـن از دنـیـا
مـگــر در پـای ِ دیــوارت ؛کــه تـا در وقــت ِ جــان دادن
سـَــرم بـرآسـتــان بـاشـــــد... 

 

دلخواه ما نیست!!!

چــه دلمـــان بخواهــد ،
چـه دلمـــان نخواهــد ،
" خـــدا " یکــــ وقتــــــ هایــی ،
خــودش نمی خواهــــد ،
مــا چیــزی را کــه ، دلمـــان می خواهــد ، را داشتــه باشیمـــــ .... 

 

کدام شدیدتر است؟؟؟

جوانی از محبین از شبلی راجع به صبر پرسیدکه:
کدام صبر شدیدتر است؟
شبلی گفت:صبر برای خدا..جوان گفت:نه
گفت:صبر همراه با کمک خدا..گفت:نه
گفت:صبر بر خدا..گفت:نه
گفت: صبر در راه خدا.گفت:نه
گفت:صبر با خدا.گفت:نه
شبلی گفت:پس وای بر تو!کدام صبر است؟
جوان گفت:صبر بر فراق خدا
پس شبلی آهی کشیدو بیهوش شدوافتاد
.
یا اِلهی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلایَ صَبَرْتُ عَلی عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلی فِراقِکَ
 

 

بال پرواز!!!

 بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com " پرکشیدن مجال میخواهد " بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com " آسمان زلال میخواهد " بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com " اشتیاق پرنده کافی نیست " بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com " چونکه پرواز بال میخواهد " بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

سلام بر برادر رزمنده ام...

پاهایت کو برادر؟ دستانت کو؟!! تو هم مثل عمویم عباس دست نداری؟!! چرا چشمانت

نابیناست؟؟! چرا تاول می زنی و نمی توانی نفس بکشی؟! چرا سرفه هایت قرمز است؟! چرا

چهره نازنینت مثل بقیه پدرها نیست؟چرانمیتوانی مثل بقیه پدرها بافرزندت بازی کنی؟ اری من

می دانم ...روزی روزگاری دشمن به کشورم حمله کرد و تو به جرم داشتن غیرت و وطن پرستی

و ناموس پرستی رفتی و از کشور و دین و ناموست .......دفاع کردی!! اینها را می دانم !!! ولی

برادرم به چه بهایی؟! به بهایی که دیگر احترامت را نگه نمی دارند؟ ! به بهایی که ارزشی برایت

قایل نیستن؟! به بهایی که مسخره ات می کنند؟ حرفت را می دانم که فقط به خاطر خداست

که این زخم زبانها را تحمل می کنی بارها و بارها و بارها و...... گفتی که فقط به خاطر خدا و

اسلام رفتی خودت را ناقص کردیاری ناقص واژه ایست که بارها.. از زبان دوستان اشنایان و

مردم شنیده ام این روزها این واژه ی مسخره این رفتارهای توهین امیز این لقب دادن های بی

مورد این بی احترامی ها و حرمت شکنی ها را خیلی ... می بینم و دلم خون می شود شـما

حماسه سرودید و ما به نام شما فقط تــرانه ســرودیم، نـان درآوردیـــــم بـــرای ایــن‌کــه بگوییــم

با شما بودیـم چقـــدر از خـــودمان داستـان درآوردیـم و آبــــــهای جــهان تا از آسیـــاب افتـاد قلم

به دست شدیم و زبان درآوردیم ... اما ای برادرانم ای عزیزان دلم ای امید زندگی ها... ای همه

داشته و نداشته هایمان من به وجود داشتن برادران با غیرت و جوانمرد مثل شماافتخار می کنم

و از این اراجیفی که پشت سرتان می گویند خم به ابرو نمی اورم به شرط لبخند زیبای شماها .

راه او، راه من!!!

سم الله الرحمن الرحیم
خودش درسش رو رها کرده بود
رفته بود جبهه
و
مهمونی ِ تیر و ترکش رو
با جونش میزبانی کرده بود ... !

اون وقت
می گفت
تو درستو بخون ... !
این ها رو رها کن ... درس درس درس ...
نگاهش کرد : یه لحظه با یه بغض از تو ذهن عبور داد که پدر من کسیه که جبهه ی درس رو به جبهه درس واقعی ترجیح داد ؛ خودش جانباز شد ! چرا من رو منع می کنه ؟!  

 

 

تقلید نکن!!!

چادر به سرم چه باشکوه آمده است
شیطان ز و قارم (حجابم) به ستوه آمده است.
خورشید اگر برهنه ازکوچه گذشت
تقلید نکن ز پشت کوه آمده است