باسم رب الشهداءگمان مدار که گفتم برو ، دل از تو بریدم نفس شمرده زدم، همرهت پیاده دویدمدلم به پیش تو ، جان در قفات ، دیده به قامت خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم